یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 12:39 AM :: نويسنده : غزل
در یک کشور یک مرکز خرید شوهروجود داشت که ۵ طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند.
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 12:34 AM :: نويسنده : غزل
در قطار مرد جوانی از همسفر سالمندش پرسید: ساعت چند است؟
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 12:29 AM :: نويسنده : غزل
یکی از دوستان اصفهانی من پاسخ هیچ پرسشی را نمیدهد و در پاسخ هر پرسش شما، او پرسشی از شما دارد! مثال: وقتی از او آدرس یک خیاط را میپرسید...
شنبه 3 تير 1391برچسب:, :: 11:11 PM :: نويسنده : غزل
تست روانشناسی بسیار جالب!! تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر میشود. 1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟ الف-یک قصر ب- یک موزه ج-یک هتل د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-......) 2.شما از چه طریقی وارد ساختمان میشوید؟ الف-پنجره ب- در ج- بالکن د- تونل زیر زمینی وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید......ناگهان صدای در زدن میشنوید...در را باز میکنید و کسی را میبینید که واقعاً میخواستید با او باشید. 3. آن شخص کیست؟ به گشتن ادامه میدهید...پلکانی را میبینید که به طبقه بالا میرود.
از پلکان بالا میرویم تعداد پله ها را میشمارید. 5.چند پله بود؟(هر عددی از یک تا بی نهایت) بعد وارد اتاقی میشوید.......... 6.دلتان میخواهد این اتاق چقدر بزرگ باشد؟ الف-به اندازه یک آکواریوم ب-به اندازه یک اتاق معمولی ج-به اندازه یک جنگل د-به اندازه اقیانوس آرام 7.دلتان میخواهد رنگ دیوار اتاق چه باشد؟ الف-قرمز ب-سیاه و سفید ج- ارغوانی د-زرد یا پرتقالی و-رنگ های رنگین کمان یک میز جلوی شما ظاهر میشود... 8.آیا گرد- مربع- مثلث یا بدون شکل خاصی است؟ و ظرفی با 5 میوه روی آن قرار دارد: گیلاس- سیب- کیوی- طالبی-هندوانه 9.یک میوه را انتخاب کنید....... میوه ای که انتخاب کرده اید شما را به یاد این شخص میاندازد... 10.نام او را بنویسید. 11.شما میوه را برمیدارید و......... الف-بلافاصله آن را میخورید. ب- قسمت کرم خورده را می برید و قسمت سالمش را میخورید. ج-آن را میبرید و داخلش را میبینید که کرم خورده است و....بعد به خوردنش ادامه میدهید د-اگر کرم خورده باشد تمامش را دور میاندازید از آن ساختمان خارج میشوید و 5 حیوان را میبینید.موش- آهو- اسب- دلفین- فیل 12.این حیوانت را به ترتیب اولویت که برایتان دارند رده بندی کنید.. جواب: 1.نشان دهنده چیزی است که شما بیشتر از بقیه چیزها دنبال آن هستید. قصر:ثروت موزه:حرفه و شغل هتل:خانه و عشق مکان مذهبی:اعتقادات یا زمینه رشد روحی و روانی شماست 2.نشان دهنده نوع زندگی است که به دنبال آن هستید. پنجره:زندگی سرشار از رویدادهای پیش بینی نشده و شگفت انگیز در:زندگی آرام و امن بالکن:زندگی مسالمت جویانه و عاشقانه تونل زیر زمینی:زندگی خطرناک ولی معنی دار پر از تجربه های متفاوت 3.فردی که پشت در میبینید همان کسی است که شما در رویارویی با مشکلات زندگی میتوانید کاملاً به او اعتماد کنید. 4.پلکان نشانه زندگی عشقی شماست پیچ در پیچ ولی زیبا - مستقیم معمولی ولی خسته کننده 5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهایی که شما امیدوارید برای برقراری رابطه تان به عمل آورید. 6.اندازه اتاق:میزان ماجراجویی هر چه کوچک باشد یعنی شما آدم محافظه کاری هستید 7.رنگ اتاق شخصیت شماست: قرمز:احساساتی و پر شور سیاه و سفید:منطقی ارغوانی:ماجراجو زرد و پرتقالی:شادمان و سرحال رنگین کمان:شما در مورد این که واقعاً چه هستید شک دارید 8.شکل میز:زاویه دید شما را نسبت به چیزها یا موقعیت ها نشان می دهد. مربع:ثابت و منصفانه گرد:شما میخواهید چیزها را از دیدگاه و نقطه نظر بسیاری افراد دیگر ببینید مثلث:شما میخواهید مبتکر و اصلی باشید بی شکل:شما آدم بی اراده ای هستید و همیشه طفره میروید 9.میوه ها نشانگر این هستند که شما به دنبال چه نوع دوستانی می گردید میوه های بزرگتر نشانگر این هستند که نمود فیزیکی و ظاهری برای شما بیشتر اهمیت دارد و میوه های کوچکتر به معنی این هستند که شخصیت افراد برای شما مهم است. 10.این شخص نشانگر نوع دوستانی است که شما به دنبال او هستید. 11.چگونگی خوردن میوه نشانگر این است که شما چگونه با دیگران رفتار میکنید. الف:یعنی شما کینه ای از دیگران به دل نمیگیرید ب:یعنی شما فقط نکات مثبت دوستانتان را میپذیرید و از پذیرفتن نکات منفی آنها سرباز می زنید ج:خوردن آن علیرغم کرم خوردگی یعنی نقاط قوت و ضعف دیگران را می پذیرید د:دور انداختن یعنی شما آدم بی رحمی هستید. 12. 5 حیوان: دلفین:شغل و حرفه فیل:خانواده اسب:عشق موش:انتظار و احترام آهو: دوستان شما و چیزهایی که به آن توجه دارید است.
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 4:36 PM :: نويسنده : غزل
وبلاگ یک دختر
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:53 AM :: نويسنده : غزل
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:51 AM :: نويسنده : غزل
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:46 AM :: نويسنده : غزل
!!! روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند . پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:43 AM :: نويسنده : غزل
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد. تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 7:34 PM :: نويسنده : غزل
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد! ![]() |